- نعوذ بالله (نَ ذُ بِلْ لاه)
پناه می بریم به خدا. این کلمه را در وقتی گویند که احتمال بدی پیش آمد کاری باشد. (ناظم الاطباء). پناه بر خدا: اما ما را رعبی بزرگ در دل است که از این لشکر ما نباید که ما را خللی افتد نعوذ باﷲ. (تاریخ بیهقی ص 632). معتزلی و زندیقی و دهری باشد و جای وی در دوزخ بود، نعوذ باﷲ من الخذلان. (تاریخ بیهقی ص 93). به سبب آنکه آن قوم ایمان نداشتند نعوذ باﷲ اگر استخفافی بکنند. (قصص ص 165).
نعوذ باﷲ اگر من جنایتی کردم
طریق عفو چرا بسته شد در این معنی.
(از ترجمه تاریخ یمینی ص 63).
و آنچه گفتن نشایدش با کس
با تو گفتم نعوذ باﷲ و بس.
نظامی.
خفته پشتی نعوذ باﷲ قوز
چون کمانی که برکنند به توز.
نظامی.
و آن گه بغلی نعوذ باﷲ
مردار در آفتاب مرداد.
سعدی.
نعوذ باﷲ اگر خلق غیب دان بودی
تنی بحال خود ازدست کس نیاسودی.
سعدی
نعوذ باﷲ اگر من جنایتی کردم
طریق عفو چرا بسته شد در این معنی.
(از ترجمه تاریخ یمینی ص 63).
و آنچه گفتن نشایدش با کس
با تو گفتم نعوذ باﷲ و بس.
نظامی.
خفته پشتی نعوذ باﷲ قوز
چون کمانی که برکنند به توز.
نظامی.
و آن گه بغلی نعوذ باﷲ
مردار در آفتاب مرداد.
سعدی.
نعوذ باﷲ اگر خلق غیب دان بودی
تنی بحال خود ازدست کس نیاسودی.
سعدی
